چند وقت پیش تصمیم گرفتم کاری کنم که همیشه ازش میترسیدم: کمتر کار کنم.
نه از روی تنبلی، بلکه از روی نیاز. نیاز به تنفس، تمرکز و معنا.
مدتی بود حس میکردم روزها پشت سر هم تکرار میشوند. جلسات، تحویلها، ددلاینها…
خلاقیتام درگیر سرعت شده بود، نه عمق.
برای همین تصمیم گرفتم مدل کاریام را عوض کنم: در هر دو هفته، فقط ۹ روز کار کنم.
چرا این تصمیم را گرفتم
طراحی، مخصوصاً وقتی با پروژههای سنگین سروکار داری، چیزی بیش از یک شغل است — یک چرخه انرژی است.
و این چرخه اگر مدام بدون وقفه بچرخد، خلاقیت را میسوزاند.
فهمیدم برای اینکه ذهنم «خلق» کند، باید زمانهایی هم «خاموش» شود.
نتیجه چه شد
اولش نگران بودم که سرعت کار پایین بیاید یا تمرکز تیم از بین برود.
اما برعکس، بعد از چند هفته، دیدیم که بازدهی و کیفیت بالاتر رفته.
چند چیز واقعاً تغییر کرد:
-
ذهن آزادتر و خلاقتر شد.
وقتی از پروژه فاصله میگیری، ایدههای تازه خودش را نشان میدهد. -
سلامت روان تیم بهتر شد.
تعطیلی منظم باعث شد انرژی جمعی بالاتر برود، حتی در روزهای شلوغ. -
اعتماد و مسئولیتپذیری بیشتر شد.
وقتی ساعت کاری کمتر میشود، آدمها یاد میگیرند با تمرکز بیشتری کار کنند و به هم اعتماد داشته باشند. -
کیفیت کار بالا رفت، نه پایین.
تحویلها دقیقتر، هماهنگیها بهتر، و رضایت مشتریان بیشتر شد.
آنچه یاد گرفتم
ما همیشه فکر میکنیم باید بیشتر کار کنیم تا پیشرفت کنیم.
اما واقعیت این است که گاه کمتر کار کردن، ما را انسانیتر و خلاقتر میکند.
کاهش روزهای کاری برای من فقط تغییر در تقویم نبود —
تغییری در نوع نگاه به «کار» بود.
اینکه کار نباید همهی زندگی را بگیرد، بلکه باید با زندگی هماهنگ شود.
در نهایت:
یاد گرفتم که خلاقیت در سکوت رشد میکند.
در فاصلهای که میان دو روز کاری نفس میکشی، ایدهای متولد میشود که هیچ جلسهای نمیتواند جای آن را بگیرد.